صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۱۵: یک دل ز ناوک مژه او رها نشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک دل ز ناوک مژه او رها نشد این تیر کج ز هیچ شکاری خطا نشد تسکین نداد گریه ما را شب وصال از سنگ سرمه آب روان بی صدا نشد ما را به بوریای گران جان چه نسبت است پهلوی خشک ما به زمین آشنا نشد از آه ما گرفتگی دل نگشت کم بر باد رفت عالم واین ابر وا نشد عاشق کجا وپیروی کاروان عقل هرگز دلیل بر اثرنقش پا نشد کی می رسد به درد دل از دست رفتگان از دست هر که دامن پر گل رها نشد از یار دل به دوری ظاهر نگشت دور هرجا که رفت بوی گل ازگل جدا نشد شکر کجا به چاشنی فقر می رسد داغ است نیشکر که چرا بوریا نشد روشن نشد که راه کدام ودلیل چیست تا از شکست پیکر ما توتیا نشد زان دم که ریخت رنگ شب زلف او قضا چون اشک شمع گریه عاشق قضا نشد آب گهر زگرد یتیمی گرفت زنگ صائب زگرد غم دل ما بی صفانشد صائب تبریزی