صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۰۸: اشکم به خاک چهره سیلاب می کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اشکم به خاک چهره سیلاب می کشد در گوش بحر حلقه گرداب میکشد گردن به هر شکار زبون کج نمی کنم صیاد من نهنگ به قلاب میکشد دارد مگر امید اجابت دعای من کامروز دل به گوشه محراب میکشد نتوان حریف پاک بران زمانه شد پرهیز ازان که دست ودهن آب میکشد از عشق هر که را دل گرمی نداده اند ناز سمور و قاقم و سنجاب میکشد آن بسملم که از نگه عجز چشم من خنجر زدست جرات قصاب میکشد زاهد زآه ساخته خود تمام شب داغ حبش به چهره محراب میکشد غفلت بود نتیجه گفتارهای پوچ افسانه عاقبت به شکر خواب می کشد داغم که بیقراری این درد جانگداز حرف شکایت از دل بیتاب می کشد زین خاک سرمه خیز دل من سیاه شد خاطر به سیر دامن سرخاب می کشد صائب به بیقراری من گر نظر کند حیرت عنان لرزش سیماب می کشد صائب تبریزی