صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۰۰: لعل لبش ز سبزه خط دلنواز شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لعل لبش ز سبزه خط دلنواز شد زین قفل زنگ بسته در عیش باز شد دوران بی نیازی خوبی به سر رسید هر حلقه ای ز خط تو چشم نیاز شد چین از کمند وحشت نخجیر می برد زلف تو از کشاکش دلها دراز شد چون غنچه خون دل ز شکر خنده اش چکد از منت نسیم دهانی که باز شد طومار زندگی ز طمع می شود تمام کوتاه عمر شمع ز دست دراز شد از آفتاب پاک شود دامن نگاه چشمی که دید روی ترا پاکبازشد از گوهرش غبار یتیمی نمی رود آن راکه چون صدف لب خواهش فراز شد محمود اگر چه زیروزبرکردهند را آخر شکسته از سر زلف ایاز شد از طفل مشربی همه اوقات عمر ما در گفتگوی ابجد عشق مجاز شد آزاده ای که پای به دامان خود کشید چون سرو در ریاض جهان سرفراز شد سودای ما ز سرزنش ناصحان فزود روشن چراغ ما ز دم سردگاز شد طفلان تمام روی به صحرا نهاده اند در دشت تاجنون که هنگامه ساز شد صائب نمی شود خمش از سرمه خزان هرکس به ذوق بلبل ما نغمه ساز شد صائب تبریزی