صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۰۷۵: لعل تو خنده بر گهر آفتاب زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لعل تو خنده بر گهر آفتاب زد زلف تو حلقه بر کمرآفتاب زد صد بار بیش حسن تو در مجلس شراب جام هلال را به سرآفتاب زد دل آب شد ز جلوه طرف نقاب او بیچاره شبنمی که درآفتاب زد شستم به خون ز صفحه دل مهر آسمان زان دشنه ها که بر جگر آفتاب زد دل محو جلوه های تو شد این چنین شود شبنم که خیمه در گذرآفتاب زد از چشم شور خون شفق شد به خاک ریخت شیری که صبح بر شکر آفتاب زد دست بلند همت اگر در نگار نیست بر سنگ می توان گهر آفتاب زد آن را که شد عزیمت صادق دلیل راه چون صبح دست در کمرآفتاب زد هر کس سپر فکند ز آفت مسلم است این تیغها که بر سپر آفتاب زد صائب کسی که روی نتابید از شکست چون ماه می ز جام زر آفتاب زد صائب تبریزی