صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۰۳۹: خط را گذار برلب آن سیمبر فتاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خط را گذار برلب آن سیمبر فتاد سرسبز طوطیی که به تنگ شکر فتاد یاقوت را چو باده لعلی کند به جام این آتشی که از تو مرا در جگرفتاد امسال هم نداد به هم دست خط یار مشق جنون ما به بهار دگر فتاد سرگشتگی است حلقه در کعبه جوی را بیچاره رهروی که پی راهبر فتاد پشتم ز بار منت ساحل شکسته شد آسوده کشتیی که به بحر خطرفتاد دل نیست گوهری که نبندند در گره زین نه صدف چگونه برون این گهرفتاد چون قفل بی کلید دگر وا نمی شود کاری که در گره ز نسیم سحر فتاد پرگار نه سپهر کمر بسته من است چون نقطه گرچه هستی من مختصر فتاد روزی به دست کوته ودست دراز نیست سرو از دراز دستی خود بی ثمر فتاد از دیده یتیم نیفتاده است اشک دنیا به خواریی که مرا از نظر فتاد صائب وداع دین ودل وعقل وهوش کرد هرکس ز بوی باده ما بیخبر فتاد صائب تبریزی