حیدر شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۴۹ - و له ایضا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به حسرت از قفس سینه مرغ جان برود چو از برابرم آن یار دلستان برود به یکدم از سپر نه سپهر درگذرد دمی که ناوک آه من از کمان برود بیا بیا و دمی در کنار من بنشین که اگر دمی بنشینی غم از میان برود شود چو زلف سیاه تو دیده ها تاریک چو نور روی تو از چشم عاشقان برود به باغ اگر گل رخسار خویش عرضه دهی ز رشک، رنگ ز رخسار ارغوان برود هر آن کسی که بهشت رخ تو می طلبد به جستجوی تو خواهد که از جهان برود به مصر کوی تو گشتم مقیم و گفت رقیب عجب بود ز مگس کز شکرستان برود به مصلحت نفسی پیش عاشقان بنشین که گر کناره کنی خون درین میان برود رقیب گفت که حیدر برو ز پیش رخش چگونه بلبل بیدل ز گلستان برود؟ حیدر شیرازی