حیدر شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳ - و له ایضا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانم از آتش آن لعل شکربار بسوخت دل چو پروانه بر شمع رخ یار بسوخت در بر تنگ شکر خال سیاهش مگسی است یا سپندی است که بر آتش رخسار بسوخت در شب تیره سراپای من بی سر و پا همچو شمع از هوس صبح رخ یار بسوخت ای طبیب! از لب جان بخش خود از بهر شفا شربتی ده که دل خسته ی بیمار بسوخت در چمن مشعله ی آتش گل بر کردند بلبل بی خبر از آتش گلزار بسوخت تا ز شرم رخ چون آتش تو آب شود از چمن، گل شد و در کوره ی عطار بسوخت پرتو مهر تو یک شعله ی آتش برزد ملک جان من دل خسته به یکبار بسوخت نیست پیدا اثر حیدر دردی کش مست مگر از آتش می بر در خمار بسوخت حق بود در نظر پیر حقیقت رو عشق هر که منصور صفت بر زبر دار بسوخت حیدر شیرازی