قاسم انوار
انیس العارفین
بخش ۳۱ - حکایت مرد مریض
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ابلهی را علت درد شکم کرد عاجز هفته ای، یا بیش و کم رفت نزدیک طبیب خرده دان علت خود عرضه کرد اندر زمان چون سؤالش از غذا کرد آن عزیز گفت: جغرات و چغندر با مویز این سخن بشنید ازو داننده مرد بر سر و ریشش زمانی خنده کرد گفت: چشمت را سبل کرده است کور ای ز تو دانش به صد فرسنگ دور این چنین غافل نمی شاید غنود بایدت رفتن بر کحال زود تا سبل گرداند از چشم تو کم وارهی از علت درد شکم گفت:می گویی جواب بی محل درد اشکم را چه نسبت با سبل؟ من چو از درد شکم پرسم سؤال از سبل گویی جوابم،چیست حال؟ گفت:اگر کورت نمی بودی بصر زانچه می دارد زیان کردی حذر قصه کم تر گو، بر کحال رو هیچ تاخیری مکن، درحال رو چشم تو کورست و تو آواره ای سخت محرمی و بس بیچاره ای می کنی اثبات خویش و نفی یار نفی خود کن،تا شود یار آشکار تو چنین گویی که:بر شیطان دون غالبم در حیله و مکر و فسون نیستی غالب ولی پندار تو می دهد بر باد کار و بار تو قاسم انوار