قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۶۷۸: دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی بکجات جویم، ای جان، ز که پرسمت؟ کجایی؟ بگشا نقاب و آن رو بنما بما،که ما را بلب آمدست جانها ز مرارت جدایی بنماند جانم از درد و بماند تاا قیامت بمن اسم جان سپردن،بتو رسم دلربایی نه چنان خراب و مستم،که توان مرا کشیدن ز طریق عشق و رندی،بصلاح و پارسایی نفسی نقاب بگشا:دل و دین ببر بغارت که دمی خلاص یابم ز غم منی و مایی من اگر جفاست کارم، بتو بس امیدوارم بجز از تو کس ندارم، که تو معدن وفایی ز سر نیاز گفتم که :گدای تست جانم بکرشمه گفت :قاسم،تو گدای پادشایی قاسم انوار