قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۶۵۰: بدرویشی دلی گر بود و جانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدرویشی دلی گر بود و جانی مسجل شد بملک دلستانی مرا در کوی جانان خانه ای هست مبارک مسکنی، خوش خان و مانی! چه سود از جلوه های حسن شاهد؟ چو نبود در میان عین عیانی اگر روی دلت با روی یارست مبارک ساعتی، فرخ زمانی بتنها قطع این ره نیست ممکن مگر در صحبت روشن روانی نشان پرسیدی از محبوب جانها چه گویم من نشان بی نشانی؟ وصال دوست میخواهی، فنا شو ازین خوشتر نباشد امتحانی چنان مستست جان، کز فرط مستی ز جانان درد میخواهد روانی حریفان غافلند از وقت و کس نیست بگوش غافلان گوید اذانی مرا ساقی پیاپی جام دارد شدم از دست، ساقی الامانی که باشد قاسمی بر خاک کویت؟ فقیری، ناتوانی، کس مدانی قاسم انوار