قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۶۴۷: ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی می نوش می ناب بگل بانگ اغانی سودن سر خود بر در می خانه فراوان سودیست که اسرار خرابات بدانی اسرار خرابات که اسرار عظیمست با کس نتوان گفت، که سریست نهانی سریست درین خانه، مسرت شود افزون رمزی اگر از سر خرابات بخوانی گر زانکه بجان گردی از جان و جهان دور سودش نتوان گفت، که در عین زیانی ساقی، گه لطفست، بجانها نظری کن خوردیم شرابات، تهی گشت اوانی سریست درین کوچه، که با کس نتوان گفت ای وصل تو مستبشر ابواب معانی جان را بخرابات حقایق برسان زود ما هیچ مدانیم و تو شاه همه دانی قاسم چه کند گر نشود واله و حیران؟ با جمله ذرات چو در عین عیانی قاسم انوار