قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۶۳۰: تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیزی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیزی «فداک عقلی و روحی » ندانمت که چه چیزی؟ مرا هوای تو از عقل و جان ربود، چه گویم؟ بجانب تو گریزم بهر طرف که گریزی تویی مقاصد عالم، یقین بدان و«فألزم » تمیز راه عیان شد، اگر ز اهل تمیزی برغم خویش تو مستی، برو که دوری ازین در نه مست جام خدایی ولیک مست قمیزی بیا بمجلس مستان، بروی عشق نظر کن هزار جان متحیر، چه جای عقل غریزی؟ ز جام شوق و محبت خبر نداری و مستی نه مست باده شوقی، که مست جوز و مویزی هوای عشق تو دارم، بهر طرف که رخ آرم ولی بگفت نیاید، که نیک تندی و تیزی ز ذره های من آید هوای مهر و محبت اگر تو خاک مرا صد هزار بار ببیزی ز خاک کوی تو قاسم بجانبی نگریزد هزار بار اگر خون من بخاک بریزی قاسم انوار