قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۶۲۸: گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر زانکه بگویند: گدایی و فقیری بهتر بود از مسند شاهی و امیری ای دوست، بآخر چو همی باید رفتن این فقر به از مملکت میر و وزیری شاهی بکجا میرسد؟ ای راحت جانها کاندر دو جهان در صدد گیر و مگیری از شاه بپرسند قیامت که: چه خواهی؟ چون قصه عیانست بگوید که: فقیری دنیا همگی غصه و فتنه و ملامت جهدی بکن، ای دوست، که در غصه نمیری گر زانکه نداری بجهان جاهی و مالی طیره مشو، ای دوست، که خورشید منیری گر فضل خدا همره جان تو نباشد سودی نکند فصل و مقامات حریری یا رب، بدل عاشق بیچاره نظر کن سلطان نصیری و شهنشاه ظهیری همواره دل قاسم بیچاره اسیرست پیری و فقیری و غریبی و اسیری قاسم انوار