قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۶۰۳: بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی بریز باده حمرا بشیشه حلبی چو مست جام «اناالحق » شوم، چنانکه مپرس هم از تو در تو گریزم ز شرم بی ادبی همیشه حسن سبب را بجان خریدارم بدان سبب که تو، ای جان، مسبب سببی اگر بعشق شوی آشنا عیان بینی هزار شیوه شیرین، هزار بوالعجبی مگو حبیب عجم را که: غافل از عربیست زبان او عجم آمد، روان او عربی هزار درد درون داشتم، چو رو بنمود «فزال لی تعبی » و «و زاد لی طربی » نسب حقیقت عشقست، اگر خبر داری مگو بمجلس مستان فسانه نسبی چو آفتاب برقصیم و مست و خوش حالیم برو، تو ناصح، ازین جا، که عقده ذنبی نیاز قاسم بیچاره از کرم بپذیر «حبیبی، انت رجایی و انت منقلبی » قاسم انوار