قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۵۳۰: میان باطن جانی و جان تویی، ای جان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میان باطن جانی و جان تویی، ای جان همه تویی، بهمه حال، آشکار و نهان مرا که دل بخرابات می کشد چه کنم؟ حدیث توبه و تقوی، بیان امن و امان؟ فلان، که معدن فضلست و مقتدای بشر چو ذوق عشق ندارد، نگویمش انسان که گفت پیر جعل را که: قاید راهست؟ نه قایدست ولی هست رهزن پنهان تو دیده باز گشا، تا جمال جان بینی که نیست خالی ازو هیچ ذره از اعیان بجذبه دو جهان طی کند بیک ساعت بطور عشق رسیدست سیر موسی جان چه حکمتست درین قصه؟ کس نمی داند تو در میان حجابی و عالمی نگران نقاب را بگشا و فغان مستان بین خوشست وقت تجلی خروش سرمستان بگو که: قاسم بیچاره کلب کوچه ماست چه کم شود که ز جودت گدا شود سلطان؟ قاسم انوار