قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۵۱۹: سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزان زان زلفهای میگون، زان چشمهای فتان زان شیوه و ملاحت، زان حسن و زان صباحت واله شدیم، واله، حیران شدیم، حیران هر کس بروی و راهی، رفتند پیش شاهی عاشق بکل فنا شد، در عشق روی جانان سر رشته مان شد از دست، حیران شدیم و سرمست باشد بدست آید، سررشته مان بدستان در مذهب حقیقت صد بار بهتر ارزد این خاک می پرستان از خون خودپرستان آن خواجه معظم، خوشحال و شاد و خرم لیکن خبر ندارد از حال درد نوشان از عشق چون نترسم؟ کین عشق اژدها وش قعریست پر ز آتش، بحریست پر ز توفان از ناله همچو نالم ریزید پر و بالم در حالت محالم، مسکین دل غریبان! هرکس بعشق یاری آشفته است باری آشفته است قاسم زان طره پریشان قاسم انوار