قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۵۱۸: ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرستان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی چو تو باشی، همه جا باده پرستان مطرب چو تو باشی، چه غم از نعره مستان؟ ای جان و جهان، وصف تو گفتن نتوانم زلف تو شب و روز رخت شمع شبستان در کوی غمت با سر و سامان نتوان رفت صد جان بفدای تو، چه جای سر و سامان؟ جان طالب درد تو، زهی صفوت آدم! دل غرقه شوق تو، زهی ملک سلیمان! هر چند غمت سوخت فراوان دل ما را دارد دل ازین قصه بسی شکر فراوان با آنکه خدا با همه ذرات محیطست از مشرب بوجهل مجو صفوت سلمان قاسم، سر تسلیم بنه، صید فنا باش درمان غم عشق ندیدیم،چه درمان؟ قاسم انوار