قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۵۱۴: خبری دهید جان را، که ز دوست چیست فرمان؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خبری دهید جان را، که ز دوست چیست فرمان؟ چه کنم؟ چه چاره سازم؟ چه دوا کنم؟ چه درمان؟ غم عشق سرکش آمد، دل و جان مشوش آمد بمثال آتش آمد، بمیان خرمن جان تو بشاهد معانی، بنگر، اگر توانی که هزار غمزه دارد، ز ورای کفر و ایمان «بک بهجت و سروری »،«بک ظلمتی و نوری » تن من ز بیم لرزان، دلم از امید خندان چلبی «بزه نظر قل » که حل اولسه را ز مشکل چلبی «بزی اونوتمه » دل خسته را مرنجان چو تو روی خود نمودی، دل و جان بهم برآمد همه جا خروش و ناله، همه جا فغان مستان تو بعین قاسمی گر نظری کنی ببینی همه جا جمال معنی، همه جا کمال عرفان قاسم انوار