قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۵: بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بشنو ز عشق رمزی، حیران مباش، حیران یک جام به ز صد جم در بزم می پرستان آن کس که صاف نوشد، در راه زهد کوشد لیکن خبر ندارد از ذوق درد نوشان ای جان جان جانم، در حال من نظر کن تا دل بناله آید، تا جان شود خروشان چون با تو باشد این دل جان را غمی نباشد در عرصه قیامت، روز صراط و میزان در راه عشق جانان، حیران مباش، حیران صحوست ضد حیرت، کفرست ضد ایمان کافر بوقت مردن روی آورد بدان رو چون روی نیک بیند، از بد شود پشیمان خواهی سماع مستان خوش گردد، ای دل و جان یا در میان چرخ آ، یا آستین برافشان دل پرده دارد اما، دارد بتو تولی این پردها بسوزد از آه دردمندان آشفته گشت قاسم آن دم که گشت پیدا بر چهره مشعشع آن زلفها پریشان قاسم انوار