قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۴۹۴: سامان عیش نیست درین دار پر فتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سامان عیش نیست درین دار پر فتن ساقی، بیار باده مستان ذوالمنن عشقست مونس دل و جان هر کجا که هست در وقت جان سپردن و در گور و در کفن صافی کشان صاف درین ره مطرفند ما و شرابخانه و ساقی و درد دن آن ساعتی که پیر مغان درد می کشد با او جنس صاف حرامست دم زدن دل طالب وصال تو پنهان و آشکار جان عاشق جمال تو در سر و در علن همراه عشق باش، که آب حیات اوست همراز عشق شو، که مشاریست مؤتمن چندان شراب ریخت که مست ابد شدیم با دوست فارغیم ز اوصاف ما و من نومید کل مباش، گر آن یار دلفریب در وعده وصال کند ذکر لا و لن با قاسمی حکایت حیرت ز حد گذشت کان ماه دلفروز در آمد در انجمن قاسم انوار