قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۵: مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم می رسد باده صافی ز کرمهای کریم هرکسی دل بکسی داد ولی مشتاقان دل و جان را بتو دادند، زهی طبع سلیم! از شفاخانه احسان تو هرجا همه کس «کل حزب فرحون »اند، زهی لطف عمیم! گفت آن واصل کامل که:«علیکم بالشام » بوی آن زلف مرا دست بوقت تشمیم یار اگر تیغ کشد سینه سپر ساخته ایم چاره عاشق بیچاره چه باشد؟ تسلیم چند ازین عقل و خرد؟ جانب حیرانی رو در فناخانه حیرت نه امیدست و نه بیم قاسمی باز بتجدید حیاتی نو یافت بوی آن زلف دلاویز چو آورد نسیم قاسم انوار