قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۳: من بیچاره سودا زده سرگردانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من بیچاره سودا زده سرگردانم که باوصاف خداوند سخن چون رانم؟ من و توحید تو؟هیهات! دلم می لرزد این قدر بس که حدیثت بزبان می رانم کردگارا، ملکا، پادشها، دیانا چونکه بی چونی، من چون ترا چون دانم؟ نظری کن ز سر لطف، که عمریست که من در بیابان تمنای تو سرگردانم با هر جودی و قیوم وجودی بیقین «حسبناالله کفی » قاعده ایمانم همجی کرد سئوالی که: بگو حق بکجاست؟ گفتم: آخر همه جا، در همه جا می دانم من بسامان صفات تو کجا ره یابم؟ عاجزم، خسته دلم، بی سر و بی سامانم گر قبولم کنی از لطف و کرم یک نفسی همه اقبال جهان را بجوی نستانم همه جا، از همه رو، روی تو در جلوه گریست مصحف روی ترا از همه رو می خوانم چند روزیست که قاسم ز تو ماندست جدا بس عجب مانده ام، ای دوست، عجب می مانم قاسم انوار