قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۲: بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش قصه سر ترا چند بود این سرپوش؟ عاشقان در رخ زیبای تو حیران شده اند همه مستند، نه مدهوش و لیکن خاموش صفت باده اگر زاهد ما بشناسد همه با چنگ و دف آید بدر باده فروش صوفی ما اگر از جام تو شوری دارد سخن مردم خودبین نکند دیگر گوش صفت طالع عشاق ز اندازه گذشت چون خورد باده همه ملک و ملک گوید: نوش! گر تو حق را همه جا حاضر و ناظر دانی آخر، ای خواجه، متاعی که نداری مفروش باده ام دادی و دل بردی و جان افزودی قاسمی حلقه بگوشان ترا حلقه بگوش قاسم انوار