قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۹: ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر پیش ما شیشه می آر ولی عذر میآر ساقیا، مستم و شوریده، نمیدانم چیست؟ جام جمشید بمن ده، که خرابم ز خمار ساقیا، لطف کن و باده صافی در ده صاف اگر نیست، بیا، دردی دردی بمن آر ساقیا، باده بیاور، که خرابیم همه مرد هشیار برین در مگذاری، زنهار! کار از شیخی و مولا صفتی ناید راست جهد آن کن که بیک بار ببری زنار جهد کن، جهد، که خود را بشناسی بیقین که بغیر از تو درین دار ندیدم دیار قاسمی، کشته آن یار شو و کم زن باش چو تویی را بچنین حال که آرد بشمار؟ قاسم انوار