قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۶: آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آب حیوان،که سکندر طلبش میفرمود روزی جان خضر گشت و خضر شد خشنود آب حیوان چه بود؟زنده جاوید شدن بشنو،ای خواجه،که در عین شهودی مشهود در ازل سابقه عشق «قسمنا» گفتند «عونناالله » خداوند کریمست و ودود دل ما شیفته حسن جهانگیر تو شد تاجهان هست و جهاندار جهان خواهد بود من که از بودن و نابود فراغت دارم پیش ما قصه مگویید ازین بود و نبود چون یقین گشت ترا طالب ومطلوب یکیست طلب اینجابسر آمد، طرق اینجا مسدود قاسمی از سر عالم بهوایت برخاست علم الله کزین جمله تو بودی مقصود قاسم انوار