قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۰: باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد عکس جمال ساقی در جام ما درآمد دیدیم آنچه دیدیم در ضمن جام باده از دولت وصالش هجران ما سر آمد عقل اجتهاد جوید،نقل استنادجوید این عشق لاابالی از هر برتر آمد محبوب جان ودلها،نزدیک ماست،اما هستی ما درین ره سد سکندر آمد دانی که بشر حافی از چیست پاک و صافی؟ اول قدم درین ره فرد و قلندر آمد می دان که روز آخرازدوست کیست شاکر؟ آن جان که روزاول از ما و من برآمد بر در نشسته بودم،در انتظار رویش فیض جمال جانان از بام و در درآمد با نفس گفت: لالا،باروح گفت: بالا این مؤمن موحد،آن کفر و کافر آمد سر باختم بسودا، بهر رفیق اعلی این بود قاسمی را سودی که بر سر آمد قاسم انوار