قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۰: مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد این چنین نادره در ملک جهان کم باشد پیش ما قصه به تزویر و به قرایی نیست مرد عاشق بر ما اعلم و احکم باشد رمز اسرار خدا را نتوان گفت بکس مگر آن یار،که او محرم و محرم باشد این چنین باده که گفتم به کس می نرسد جز از آن یار گرامی، که مکرم باشد مظهر جمله ذرات شود در دو جهان مظهر مرتبه طینت آدم باشد راه حق می طلبی، جان و دل و دین درباز راه نیکوست،اگر عشق مقدم باشد دمی از دوست گرفتند «نفحنا» گفتند همدم راز خدا شد که بر دین دم باشد بگذر از جان و دل اندر ره توحید و فنا تا ترا قاعده عشق مسلم باشد جام عشقت مصفا ز کدورت،قاسم این چنین جام مگر لایق آن جم باشد قاسم انوار