قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۷: ما همه شیداییان بودیم و مستان وداد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما همه شیداییان بودیم و مستان وداد «زاد فی الطنبور نغما» حسن او چون جلوه داد گفت دلبر:عاشقا،برگو،چه خواهی من یزید؟ گفتم:ای جان و جهان، آخر چه گویم؟من یراد باد بوی زلف مشکین تو می آرد بمن شاد شد جانم زبوی باد،جانش شاد باد! گر مرادی بایدت، در نامرادی زن قدم یافتند از نامرادی عاشقان گنج مراد گفتمش : اندر نهادم هیچ کس غیر تو نیست گفت : نوشت باد،نوش،ای عاشق نیکونهاد! از دو بیرون نیست ره،گر مرد این راهی بدان: یا طریق جد بباید، یا سبیل اجتهاد قاسمی نام ترا جان و جهان گفت، ای عزیز سیر او چون بر سبیل «علم الاسما» فتاد قاسم انوار