قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۷: ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ناگهان در تاخت عشقت، ملک جان یغما گرفت آتش سودای عشقت در دل شیدا گرفت در بلا افتاده بوداین دل،که فکرپست داشت چون ببالا رفت همت، کاراوبالا گرفت عقل وصفی کرد،از اوصاف عشق چاره ساز عشق در بحث آمدوبرعقل دقت ها گرفت پرتو نور تجلی هر دلی را بهره داد عقل استعفا گزید و عشق استغنا گرفت آتشی در وادی ایمن فتاد از ناگهان شعله ای بر کوه طور افتاد و بر موسا گرفت الغیاث!ای دستگیر دردمندان، الغیاث! عشق شوریدست وعالم سر بسر غوغا گرفت قاسمی را عاقبت نیک اوفتاد از فضل دوست عاقبت بر خاک کویش مسکن و ماوا گرفت قاسم انوار