قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۷: در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در صومعه و دیر مغان هیچ سری نیست کز آتش عشق تو در آن سر شرری نیست ذرات جهان آینه سر الهند در کوچه ما عاشق صاحب نظری نیست در مجلس زهاد خبر جستم از آن یار گفتند: خبر اینست که: ما را خبری نیست در وادی تاریک جهان مرد بزاری آن را که دلیلش رخ همچون قمری نیست جایی نتوان یافت، که از عکس جمالش بالا شجری، دل حجری، لب شکری نیست اسرار خدا فاش مکن، تا که نگویند: در روی زمین هیچ کس از وی بتری نیست گویند که: این راه درازست و خطرناک گر راست روی راه خدا را،خطری نیست گر بار درین کوچه طلب کرد مقلد بارش کن از آن بار، که کمتر ز خری نیست در دست دوای دل بیچاره قاسم جز درد درین راه دگر چاره بری نیست قاسم انوار