قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۲: همه صحرا گلست و ارغوانست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همه صحرا گلست و ارغوانست بهرجایی از آن جانان نشانست بهر آیینه حسن دوست پیداست همیشه جان جاهل در گمانست دل آهن بترسد از جدایی جرسها در نفیر و در فغانست جرس را این فغان و ناله از چیست؟ که در محمل ز جانان صد نشانست درآ در صدر محمل، تا ببینی که صدر محفلش سقف جنانست اگر وهمت پشیمان سازد از عشق ازو مشنو، که دزد کاروانست تو از خود در حجابی، ورنه آن دوست عیان، اندر عیان، اندر عیانست بهرجا عاشقی بینی درین کوی سبک روحست، اما سرگرانست گر از کان آگهی، ورنه یقین دان که هر شانی که می آید ز کانست گدا و شاه و درویش و توانگر کسی کوشد امین، اندر امانست بغیر از عاشقی در دین قاسم همه عالم فسونست و فسانست قاسم انوار