قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۸۹: شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست کنون که خون دلم ریخت، جان و دل بر دست فغان من همه زآنست کآن حبیب قلوب هزار پرده درید و هنوز در پردست بگو بفاضل عالی جناب، مفتی شهر چه سود لقلقهای زبان؟ چو دل مردست عظم مست و خرابم، ندانم: ایساقی که جام باده من جنس صاف یا دردست؟ ز ابر علم تقلید برف میبارد از آن سبب نفس زاهدان چنین سردست بجان و دل نفسش را قبول باید کرد کسی که در ره تحقیق گرم و دل سردست بساز، قاسم بیچاره، با جفای حبیب که جان و دل ببلاهای عشق پروردست قاسم انوار