قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۳۹: ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای از جمال روی تو تابنده آفتاب وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب اندر میان پرده عزت نشسته ای در آرزوی روی تو مردند شیخ و شاب تا در هوای عشق تو رقصان چو گرد شد مرغ دلم رمید ز سودای خاک و آب تو آفتاب حسنی و ما سایه توایم ای آفتاب حسن ازین سایه رو متاب فریاد دور باش برآمد ز هر طرف جان از در تو دور نگردد بهیچ باب گویی که: عاشقان نرسیدند در وصال چون از تو شد حجاب چه گوییم در عتاب؟ ما قبله جمال تو جوئیم جاودان چون «الصلوة » یار خطابیست مستطاب گویند: منکری سوی دوزخ روانه شد گفتند عاشقان که: «ذهاب بلا ایاب » ما بنده توایم، چه بیم از امید و بیم؟ ما عاشق توایم، اگر عفو، اگر عقاب عالم چو قشر آمد و عاشق لباب اوست گر عاشق لبیبی واقف شو از لباب تیره است وقت ما، که ندیدیم باده ای قاسم، زخم یار طلب کن شراب ناب قاسم انوار