محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۰۰: به جائی دلت گرم سوداست گوئی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جائی دلت گرم سوداست گوئی دل بی سر و برگ از آنجاست گوئی تو را مستی هست پنهان نه پیدا ولیکن نه مستی صهباست گوئی دل نیست برجا فلک بر تو دیدی ز جام هوس باده پیماست گوئی به من می کنی لطفی از حد زیاده مرادت ازین لطف ایذاست گوئی بهر چشم برهم زدن بهر قتلم ز چشمت به ابرو صد ایماست گوئی فلک بر زمین از دو چشم تر من گمارنده هفت دریاست گوئی متاع قرار و سکون در دل ما درین عهد اکسیر و عنقاست گوئی به دل هرچه دیدند بردند خوبان دل عاشقان خوان یغماست گوئی پراکنده عشقی که دانم به طعنش لب اوست گویا دل ماست گوئی ز بزم بتان محتشم خاست طوفان ستیزندهٔ مست من آنجاست گوئی محتشم کاشانی