محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۳۵: یار از جعد سمنسا مشک بر گل ریخته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار از جعد سمن سا مشک بر گل ریخته یاسمن را باغبان بر پای سنبل ریخته زا لطافت گشته عنب بیز و مشک افشان هوا یا صباگرد از خم آن زلف و کاکل ریخته تاب کاکل داده و افکنده سنبل را به تاب چهره از خوی شسته و ابر به رخ گل ریخته در میان شاهدان گل دگر باد بهار کرده گل ریزی که خون از چشم بلبل ریخته غافل است از دیدهٔ خون ریز شورانگیز من آن که خونم را به شمشیر تغافل ریخته خون گرم عاشقان گوئی ز خواریهای عشق آب حمام است کان گل بی تامل ریخته محتشم زاری کنان در پای سرو سر کشت آبروی خویش از عین تنزل ریخته محتشم کاشانی