محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۰۶: چون برفروزد آینه زان آفتاب رو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون برفروزد آینه زان آفتاب رو رو سوی هر که آورد آتش زند در او سیلاب تیغ بار چنان تیز رو فتاد کز سرگذشت آب و مرا تر نشد گلو زلف تو جادوئیست برآتش گرفته جا چشم تو آهوئیست به مردم گرفته خو مشرب رواج یافته چندان که محتسب می می کشد به بزم حریفان سبو سبو در دیر رکرد غسل به می آن که زا ورع بر اسمان نگاه نمی کرد بی وضو ای دوستان فغان که من ساده لوح را کشتند بی گناه بتان بهانه جو از دولت گدائی آن ماه محتشم بهر تو آمد این لقب از آسمان فرو محتشم کاشانی