محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۶۹: رخت را آفتاب سایهگستر میتوان گفتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخت را آفتاب سایه گستر می توان گفتن خطت را سایهٔ خورشیدپرور می توان گفتن میانت را نشاید موی گفت از نارکی اما دهانت را ز تنگی تنگ شکر می توان گفتن رخت را با رخ یوسف مقابل می توان کردن دمت را با دم عیسی برابر می توان گفتن مکرر گرچه نتوان گفت با آن نوش لب حرفی لبش را گفته ام قند و مکرر می توان گفتن به آن مه در سرمستی حدیثی گفته ام کین دم نه ز آن برمی توان گشتن نه دیگر می توان گفتن به سان محتشم داد به شاهی کشور دل را که او را پادشاه هفت کشور می توان گفتن سپهر دین و دولت شهسوار عرصه شوکت که خاک پای او را تاج قیصر می توان گفتن الوالغالب جلال الغروالدین شاه ابراهیم که نعل توسنش را ماه نور می توان گفتن محتشم کاشانی