محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۵۸: بس که به من زر فشاند دست زرافشان خان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که به من زر فشاند دست زرافشان خان دست امید مرا دوخت به دامان خان رایت فتح قریب میشود اینک بلند کایت فتح قریب آمده در شان خان آن که قضا را به حکم کرده نگهدار دهر خود ز تقاضای لطف گشته نگهبان خان می کند ایزد ندا کای فلک فتنه زا جان تو در دست ماست جان تو و جان خان صولت جباریش پوست ز سر برکشد یک دم اگر سر کشد چرخ ز فرمان خان سلسلهٔ فتح را می کند آخر به پا آن ید قدرت که هست سلسلهٔ جنبان خان دور نباشد اگر غیرت پروردگار در گذراند ز دور مدت فرمان خان از صله بی شمار در چمن روزگار شد لقبش محتشم مرغ غزل خوان خان محتشم کاشانی