محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۴۷: تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم که من ضعیف پیکر ملک قوی سپاهم شه چار رکن عشقم که به چار سوی غیرت ز سیه گلیم محنت زده اند بارگاهم نه هوای سربلندی نه خیال ارجمندی نه سراسری و خرگه نه غم سرو کلاهم ز هجوم وحشیانم شده متفق سپاهی که ز خسروی چو مجنون به ستیزه باج خواهم ز جنون فزود هردم چو بلای ناگهانی در و دشت در حصارم دد و دام در پناهم زده سر ز باغ رویت چه گیاه خوش نسیمی که گل جنون شکفته ز نسیم آن گیاهم ز تو محتشم چه پنهان که دگر به قصد ایمان ز بتان نامسلمان صنمی زده است راهم محتشم کاشانی