محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۲۹: گر من به مردن دل نهم آسوده جانی را چه غم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر من به مردن دل نهم آسوده جانی را چه غم وز مهر من گرجان دهم نامهربانی را چه غم از تلخی هجرم چه باک آن شوخ شکرخنده را از لب به زهر آلوده شیرین دهانی را چه غم دل خون شد و غمگین نشد آن خسرو دلها بلی یک کلبه گر ویران شود کشورستانی را چه غم ز افتادنم در ره چه باک آن شوخ چابک رخش را خاری گر افتد در گذر سیلاب رانی را چه غم من خود ره آن شهسوار از رشک می بندم ولی گر بگذرد آب از رکاب آتش عنانی را چه غم ای دل برون رفتن چه سود از صید گاه عشق او صید ار گریزد صد قدم زرین کمانی را چه غم چون نیست هیچت محتشم ز آشوب دوران غم مخور صدخانه گر ویران شود بی خانمانی را چه غم محتشم کاشانی