محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۱۲: به من که آتش عشقش نکرده دود هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به من که آتش عشقش نکرده دود هنوز فشاند دست که این وقت آن نبود هنوز ز صبر او دل من آب شد که دی ره صلح گشوده بود و به من لب نمی گشود هنوز دگر سحر که ازو بوسه خواه شد که ز حرف لبش به جنبش و حسنش به خواب بود هنوز نموده بود به من غایبانه رخ آن دم که در بساط به کس رخ نمی نمود هنوز من از قیامت هجران به دوزخ افتادم به مهد امن و امان کافر و یهود هنوز دمی که حور و پری سجدهٔ تو می کردند نکرده بود بشر را ملک سجود هنوز طپانچه زده خورشید عارضت مه را که هست از اثر آن رخش کبود هنوز دمی که نوبت عشقت زدم به ملک عدم نبود در عدم آوازهٔ وجود هنوز چو محتشم به گدائی فتادم از تو ولی گدایی که ازو وحشتم فزود هنوز محتشم کاشانی