محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۹۸: دانم اگر از دلبری قانع به جانی ای پسر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دانم اگر از دلبری قانع به جانی ای پسر داد سبک دستی دهم در سر فشانی ای پسر رسم وفا بنیاد کن آواره ای را یاد کن درمانده ای را شاد کن تا در نمانی ای پسر بر خاکساران بی خبر مستانه بر رخش جفا در شاه راه دلبری خوش میدوانی ای پسر حسنت همی گوید که هان خوش جهانی را به کس هیچت نمی گوید که هی نی جوانی ای پسر با صد شکایت پیش تو چون آیم اندر یک سخن بندی زبانم گویا جادو زبانی ای پسر دیشب سبکدستی تو را می داد گستاخانه می کامروز از آن لایعقلی بر سر گرانی ای پسر دیوان شعر محتشم پر آتش است از حرف جور غافل مشو از سوز او روزی بخوانی ای پسر محتشم کاشانی