محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۷۱: ازین لیلی و شانم خاطر ناشاد نگشاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ازین لیلی و شانم خاطر ناشاد نگشاید به جز شیرین کسی بند از دل فرهاد نگشاید چمن از دل گشایانست اما بر دل بلبل که دارد قید گل از سنبل و شمشاد نگشاید رگ باریک جانم خود به مژگان سیه بگشا که بیمار تو را این مشکل از فصاد نگشاید نخواهی داد اگر داد کسی رخ بر کسی منما که دیگر دادخواهان را رگ فریاد نگشاید تو ای دل چون به بسمل لایقی بگذر ز آزادی که بنداز گردن صیدی چنین صیاد نگشاید بزور دست و پائی بندهٔ خود را دگر بگشا که روزی راه طعن بندهٔ آزاد نگشاید ز آه من گشادی بر در آن دل نشد پیدا دلی کز سنگ بادش لاجرم از باد نگشاید گشاد درد زین کاخ از درون جستم ندا آمد که از بیرون در این خانه گر بگشاد نگشاید بگو ای محتشم با ناصح خود بین که بی حاصل زبان طعنه برمجنون ما در زاد نگشاید محتشم کاشانی