محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۶۸: ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید من آفتاب ندیدم که ماه ماه برآید قدم کند از بیم پاس غیر توقف به من گهی که ازان غمزه قاصد نظر آید ز ناز داده کمانی به دست غمزه که از وی گزنده تر بود آن تیر که آرمیده تر آید قلم چو تیر کند در پیام شخص اشارت به جنبش مژه از دود دل به هم خبر آید رسید و در من بی دست و پا فکند تزلزل چو صید بسته که صیاد غافلش به سر آید هزار حرف که از من کند سئوال چه حاصل که من ز نطق برآیم چو او به حرف درآید به اینطرف نگه تیز چند صید نزاری به ناوکی جهد از جا که بر یکی دگر آید دو چشم جادویت آهسته از کمان اشارت زنند تیر که در سنگ خاره کارگر آید فضای دیده پرخون محتشم ز خیالت حدیقه ایست که آبش ز چشمه جگر آید محتشم کاشانی