محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۴۶: یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود یک شب ای ماه ز بیداد تو بیداد که بود مردم از ذوق چودی تیغ کشیدی بر من کامشب از درد درین کوی به فریاد که بود دور از بزم تو ماندم که ز می شستم دست ورنه آن کس که مرا توبه ز می داد که بود تا به خاک رهم از کینه برابر کردی آن که پا بر سرم از دست تو ننهاد که بود بخت دور از تو چه می کرد به خواب اجلم آن که ننمود درین واقعه ارشاد که بود چون به ناشادی مردم ز تو شادان بودم آن که ناشادی من دید و نشد شاد که بود چون تو ماهی که نترسید ز آه من و داد خرمن محتشم دلشده برباد که بود محتشم کاشانی