محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۲۱: گر بر من آرمیده سمندش گذر کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر بر من آرمیده سمندش گذر کند او صد هزار تندی ازین رهگذر کند زان لعل اگر دهد همه دشنام آن نگار صد بار از مضایقه خونم جگر کند چشمش چو کار من به نخستین نگاه ساخت نگذاشت غمزه اش که نگاه دگر کند دی گرمیش به غیر نه از روی قهر بود افروخت آتشی که مرا گرمتر کند پیکان او ز سینه من می کشد طبیب کو باده اجل که مرا بی خبر کند آواره ای کجاست که در کوی عاشقی با خاک ره نشیند و با ما به سر کند گر جان کشی به کین ز تن محتشم برون باور مکن که مهر تو از دل به در کند محتشم کاشانی