محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۹۳: چو عشق کوس سکون از گران عیاری زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو عشق کوس سکون از گران عیاری زد قرار خیمه با صحرای بی قراری زد دو روز ماند عیار حضور قلب درست ز اصل سکه چو برنقد کامکاری زد خوش آن نگار که چون کار و بار حسن آراست حجاب در نظرش دم ز پرده داری زد نخست بر سر من تاخت هر شکار انداز که بر سمند جفا طبل جان شکاری زد به دست مرحمتش کار مرهم آسان است کسی که بر دل من این خدنگ کاری زد نرفت ناقه لیلی به خود سوی مجنون کز آن طرف کشش دست در عماری زد نبرد بار به منزل چو محتشم ز جفا کسی که پیش رخت لاف پرده داری زد محتشم کاشانی