محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۸۱: چون طلوع آن آفتاب از مطلع اقبال کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون طلوع آن آفتاب از مطلع اقبال کرد ماند تن از شعف و جان از ذوق استقبال کرد ترک ما ناکرده از بهر سفر پا در رکاب ترکتاز لشگر هجران مرا پامال کرد اول از اهمال دوران در توقف بود کار لیک آخر کار خود بخت سریع اقبال کرد بی گمان دولت به میدان رخش سرعت می جهاند در جنیبت بردنش هرچند دور اهمال کرد آتش ما را چو مرغ نامه آور ساخت تیز مرغ غم را بر سر ما بی پر و بی بال کرد آن چنان حالم دگرگون شد که جان دادم به باد زان نوید بیگمانم چون صبا خوشحال کرد بر زبان محتشم صد شکوه بود از هجر تو مژدهٔ وصلت ز بس خوشحالی او را لال کرد محتشم کاشانی