محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۷۱: به پیش اختر حسن تو مهر تاب ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به پیش اختر حسن تو مهر تاب ندارد جهان به دور تو حاجت به آفتاب ندارد زمام کشتی دل تا کسی نداده به عشقت خبر ز جنبش دریای اضطراب ندارد نماند کس که به خواب جنون نرفت ز چشمت جز آن که عقل به ذاتش گمان خواب ندارد بهر زه چند نهفتن رخی که شعشعهٔ آن نهفتگی ز نظرها به صد حجاب ندارد میان چشم من و روی اوست صحبت گرمی که تاب گرمی آن پردهٔ حجاب ندارد جهان عشق چه بی قید عالمی است که آنجا شه جهان ز گدای در اجتناب ندارد بر آستانهٔ حکم ایاز هیچ غلامی سر نیاز چو محمود کامیاب ندارد شنیدم آمده صبر از پی تسلیت ای دل بگو دمی بنشیند اگر شتاب ندارد مگر ندیده ای اندر صف نظار گیانم که در کمان نگهت ناوک عتاب ندارد بهشت وصل توام کشت ز اختلاط رقیبان من و فراق تو کان دوزخ این عذاب ندارد سئوالهاست ز رازم رقیب پرده در تو را که گر سکوت نورزد یکی جواب ندارد به پرسش سگ خویش آمدی و یافت حیاتی اگر به کعبه روی آن قدر ثواب ندارد قدم دریغ مدار از سرم که جز تو طبیبی دوای محتشم خسته خراب ندارد محتشم کاشانی