محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۲۵: فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت مرا گذاشت درین مملکت غریب و برفت چو گفتمش که نصیبم دگر ز لعل تو نیست گشود لب به تبسم که یا نصیب و برفت چو گفتمش که دگر فکر من چه خواهد بود به خنده گفت که فکر رخ حبیب و برفت چو گفتمش که مرا کی ز ذوق خواهد کشت نوید آمدنت گفت عنقریب و برفت رقیب خواست که از پا درآردم او نیز مرا نشاند به کام دل رقیب و برفت نشست برتنم از تاب تب عرق چندان که دست شست ز درمان من طبیب و برفت ز دست محتشم آن گل کشد دامن وصل گذاشت خواری هجران به عندلیب و برفت محتشم کاشانی